مثل اینکه عجله ای برای گرفتن سهمت نداری؟!
رابرت ردفورد Robert Redford
1937-
سال های سال ، در فیلم ها و رمان ها می خواستند یک آدم خوش تیپ را مثال بزنند ، می نوشتند و می گفتند«رابرت ردفورد». از آن طرف ردفورد آدمی بود ظاهرا روشن فکر با هزار و یک دغدغه سیاسی و زیست محیطی . مجموع این چیز ها بود شاید که از ردفورد چهره ای ساخت که روی پرده همان قدر زیبا بود که غیر قابل نفوذ. هم تماشاگر را جذب میکند هم او را پس میزند. میتوانست آلن دلون سینمای آمریکا باشد و به این بسنده نکرد . ارزش اش را داشـت؟؟؟
_________________________________________
فیلم های مهم:(1.تعقیب 2.بوچ کسیدی و ساندانس کید 3.کاندیدا 4.الماس داغ 5.نیش 6.آن طور که بودیم 7.تمام مردان رئیس جمهور 8.طبیعی 9.دور از آفریقا 10.رودخانه ای از آن میان میگذرد 11.جاسوس بازی)
_____________________________________
خودش گفته است:(#به عنوان یک کارگردان خودم را به عنوان یک بازیگر دوست ندارم و به عنوان یک بازیگر خودم را به عنوان یک کارگردان دوست ندارم)
_________________________________________
در باره اش گفته اند:(#خوب خدا رو شکر که بالاخره عشق واقعی اش را پیدا کرد. اما حیف که نمی تواند با خودش ازدواج کند.«فرانک سیناترا»)
_____________________________________
این دیالوگ ها فراموشتان نمی شود:«فیلم نیش دیالوگ های آخر»
هنری گندوف: مثل اینکه عجله ای برای گرفتن سهمت نداری؟
جانی هوکر:نه گور باباش
-------------------
«بوچ کسیدی و ساندانس کید»
طرف بازی ساندانس: مث اینکه می خوای همه رو ببری پسر.از وقتی ورق پخش کردی یه دست هم نباختی. راز موفقیتت چیه؟
ساندانس کید: ( مکث میکند) دعا میخونم!
-------------------
(بوچ و ساندانس آن قدر از دست تعقیب کنندگان در رفته اند که دیگر طاقتشان طاق شده است.)
بوچ: این طور که فهمیدم یا باید بجنگیم یا دستگیر شیم . اگه دستگیر بشیم میریم زندون.
ساندانس: من قبلا اونجا بودم.
بوچ: ما میجنگیم - اونا همونجا وایسادن و میخوان ما رو از گرسنگی بکشن. با بریم بیرون و ما رو با تیر بزنن. ممکنه هم سنگا بریزه رو سرمونو.یاه.
ساندانس: میتونن خودشونو به ما تسلیم بکنن که من زیاد روش حساب نمی کنم !!!